عزیزم مائده ، سلام ؛
میدونم که امروز چقدر روز سخت و لذت بخشی داشتی و درک میکنم که بیرون اومدن از پیله ی احساساتی بودن چقدر برات سخته. اما عزیزم ، تو از پسش براومدی!
داری عاشق کتاب های هامون میشی و از خوندن ادبیات غرق لذت میشی!آیا این قدمی رو به جلو نیست؟تست های سینماتیک رو میبلعی و از دنبال کردن فرآیند ترجمه و تنظیم بیان ژن حس دانشمند بودن بهت دست میده.تست های پی اچ رو عاشقی و از سرعت بالات تو زبان در پوست خودت نمیگنجی.
دنیای بیرون ، ماه رو ، خورشید رو ، بارون رو از پشت پنجره ی اتاقت میبینی و چقدر از اینکه پاییزه خوشحالی.
بعدازظهر دلت میگیره و فکرای ناجور به سرت میزنه! ولی عزیزم، بدون طبیعیه و تو بعد چندوقت یاد میگیری بیشتر و بیشتر خودت رو کنترل کنی
شدیدا دلت میخواد سریال ببینی اما تنبلیت میاد دانلود کنی! اشکالی نداره ، آخرهفته ها ، پنج شنبه مثلا از هشت به بعد رو بذار واسه فیلم دیدن و حالشو ببر
دویدن صبحگاهی رو به تعویق میندازی ولی مائده بدون که بالاخره باید انجامش بدی چون باید انجام شه
هنر شفاف اندیشیدن رو میخونی و کیف میکنی و احساس میکنی از اول باری که خوندیش بیشتر دوسش داری
الان هم بابد بخوابی چون یه هفته پرکار و شیرین در انتظارته.گوشی رو بذار کنار و راحت بخواب
شب به خیر عزیزم
درباره این سایت